هزینه واقعی داشتن یک ماشین نجات بازسازی شده
[ad_1]
چشم انداز خرید خودرویی با عنوان نجات تقریباً نصف قیمت یکی از همتایان با عنوان تمیز آن برای بسیاری از خریداران بالقوه خودرو وسوسه انگیز است، اما به طور فزاینده ای به یک پیشنهاد بازنده تبدیل می شود. من چند ده ماشین نجات خریده و بازسازی کرده ام (در حال حاضر دارای سه ماشین هستم). همانطور که دارم برای شروع یک ماجراجویی خرید ماشین جدید آماده می شوم، عقب نشستم تا به ریاضیات راننده روزانه فعلی ام نگاه کنم.
من کادیلاک STS 2005 خود را چند سال پیش از یک حراج بیمه به قیمت حدود 3400 دلار خریدم. بعد از رسیدن، 2300 دلار دیگر برای تعمیر و برگرداندن آن به جاده خرج کردم. من چند ماه پیش رسیدها را مرور کردم و خلاصه هزینه ها را نوشتم. در آن زمان برای من بسیار عالی بود، اما اکنون که آماده تعویض آن هستم، تصمیم گرفتم نگاهی به گذشته بیندازم و ببینم آیا واقعاً در دراز مدت پولی پس انداز کرده ام یا خیر.
قبل از خرید کادیلاک، من حدود یک سال را در یک میتسوبیشی لنسر بسیار ساده گذراندم. من زمان زیادی را در جاده صرف انجام کارهای مشاوره ای می کردم، بنابراین لنسر را در حراجی به قیمت حدود 2000 دلار خریدم و تنها به این هدف که چیزی ارزان و کم مصرف داشته باشم. هنگامی که به یک شغل محلی که دور از خانه بود راضی شدم، تصمیم گرفتم به خودم پاداش بدهم و چیز کمی راحتتر بگیرم. من لنسر را به قیمت 2800 دلار فروختم و 3500 دلار دیگر پس انداز کردم تا یک ماشین جایگزین تهیه کنم. من قبلاً یک کادیلاک CTS را ورق زده بودم و متوجه شدم که از رانندگی لذت می بردم، اما برای من کمی کوچک بود. تصمیم گرفتم به دنبال برادر بزرگترش بروم و شروع به جستجوی تمام نسخه های STS کردم و در نهایت تصمیم گرفتم به دنبال یک مدل V6 RWD بگردم. همانطور که به تبلیغات محلی نگاه کردم، متوجه شدم که یک نمونه تمیز از یک مدل 2005 یا 2006 را می توان با کمی بیش از 10000 دلار پیدا کرد. از آنجایی که این بودجه در بودجه من نبود، باید از عضویت در مزایده بیمه استفاده کنم و معامله ای را دنبال کنم.
عضویت در یکی از حراجی های بیمه برای خرید مستقیم یکی از این خودروها ضروری است و با هزینه 200 دلاری همراه است که برای مقایسه واقعی باید به هزینه خرید کادیلاک من اضافه شود. من قبلاً عضو دو تا از بزرگترین خانههای حراج بودم و مزیتی داشتم زیرا قبلاً در آنجا وسایل نقلیه خرید و فروش میکردم. اگر به پست من در مورد فرآیند خرید و تعمیر خودرو نگاه کنید، خواهید دید که من در مجموع 5700 دلار به دست آوردم تا آن را به جاده برگردانم – با ثبت نام در حراجی 200 دلاری – که کل کل را به 5900 دلار رساند. این یک معامله مناسب به نظر می رسد زیرا در نهایت به 60 درصد قیمت یک عنوان تمیز مشابه رسیده است. تنها راهی که توانستم به چنین قیمتی برسم، دسترسی من به مغازه ای بود که می توانستم ماشین را به مدت یک ماه در حین کار روی آن نگهداری کنم، با حدود 10 سال تجربه در تعمیر ماشین و دو جعبه ابزار بزرگ پر از ابزار. در آن بازه زمانی بدست آمده است. جک این مزایا را چند ماه پیش توضیح داد و در مورد من میتوانم بیشتر کادرهای فهرست او را علامت بزنم. همراه با دانش و ابزارم، یک خودروی پشتیبان نیز داشتم و مجبور نبودم برای تکمیل تعمیرات، 75 تا 100 دلار در ساعت به مکانیک بپردازم.
من زمان دقیقی را که برای تعمیر وسایل نقلیه صرف کردم، محاسبه نکردم، اما مطمئن هستم که بین ما چهار نفری که روی آن کار میکردیم، حداقل 100 ساعت کار کردهایم. فرستادن ماشین به مکانیک محلی که 75 دلار در ساعت شارژ میکرد، صورتحساب کار را به 7500 دلار میرساند و کل من را به 13200 دلار میرساند که در واقع بیشتر از بسیاری از نمونههای با عنوان تمیز موجود در آن زمان هزینه داشت. این توضیح می دهد که چرا خودرو در وهله اول به مزایده بیمه ختم شد. از آنجایی که این فقط یک هزینه درک شده بود، ما آن را در آن حساب نمی کنیم. در مقایسه، خرید نمونه عنوان تمیز در آن زمان ممکن است چند ساعت را از دست داده باشد تا بتوانم برخی از تعمیرات را انجام دهم، اما من و خدمه ام 95 مورد باقیمانده را خواهیم داشت. ساعتها را هر طور که میخواهیم صرف کنیم. در طی 27000 مایل گذشته، من چند مورد دیگر از جمله بلبرینگ چرخ، قفسه فرمان، چند پایه و بازوی کنترلی داشته ام که نیاز به تعویض دارند. یاتاقان چرخ و قفسه فرمان مشکلات نسبتاً رایجی در این خودروها هستند و بعید به نظر میرسد که مشکلی از تصادفی باشد که قبلاً خودرو متحمل شده است. بازوی کنترل و پایهها مسائل رایجی نیستند و به نظر میرسد که به دلیل سابقه تصادف قبلی، پیش از موعد فرسوده شدهاند. من بازوی کنترل را به قیمت 80 دلار از یک حیاط بازیافت خریدم و پایه های آن را در آمازون به قیمت حدود 220 دلار برداشتم. این باعث شد که مجموع دویدن من برای ماشین به 6200 دلار برسد. من پول بیشتری را برای تعمیر و نگهداری ماشین هزینه کردم، اما این هزینه برای نسخه تمیز نیز خرج می شد، بنابراین برای مقاصد مقایسه اولیه خود آن را در نظر نخواهیم گرفت.
آمار نهایی 6200 دلاری هنوز حدود 3800 دلار در جیب من باقی مانده است. اگر قصد داشتم ماشین را به داخل زمین برانم ممکن است منطقی باشد، اما اکنون که آماده فروش آن هستم، داستان کمی متفاوت است. من جدیدترین تحقیقات خود را با نگاهی به گزارش بازار مانهایم یا MMR آغاز کردم. این گزارش قیمتهای اخیر فروش خودروها در حراجیهای نمایندگیهایشان را شرح میدهد. من متوجه شدم که یک نمونه تمیز معمولی با عنوان STS مشابه من در حال حاضر با قیمت حدود 3800 دلار به فروش می رسد در حالی که نمونه های نامشخص و نجات یافته در محدوده 1700 دلار فروخته می شوند. اینها ارقام اولیه من برای تعیین قیمت فروش بود. من هم تصمیم گرفتم ماشین را به CarMax ببرم تا یک رقم برای مقایسه داشته باشم و آنها با پیشنهاد 1400 دلاری برای خرید ماشین برگشتند. این پیشنهاد مطابق انتظارات من بود، زیرا متوجه شدم که آنها معمولاً حدود 80 درصد ارزش MMR را دریافت می کنند. استفاده از یک نسخه با عنوان تمیز به CarMax احتمالاً پیشنهادی نزدیک به 3000 دلار به من می داد. من برخی از تبلیغات فعلی و فروش های اخیر eBay را بررسی کردم و متوجه شدم مدل های تمیز حدود 4500 دلار قیمت دارند در حالی که مدل های با عنوان نجات حدود 2000 دلار به فروش می رسند.
من احتمالاً زمان بیشتری را صرف فروش این ماشین خواهم کرد زیرا عنوان نجات را دارد و احتمالاً حدود 2000 دلار برای آن دریافت خواهم کرد. این هزینه کل مالکیت من را به 4200 دلار کاهش می دهد، در حالی که نمونه تمیز می تواند به قیمت 4500 دلار فروخته شود و هزینه مالکیت آن به حدود 5500 دلار برسد. در درازمدت با خرید وسیله نقلیه ای با عنوان نجات، 1300 دلار پس انداز خواهم کرد، اما این به دلیل گذراندن ساعات زیادی زیر کاپوت ماشین است که می توانستم برای اوقات فراغت یا سرگرمی لذت بخش از آن استفاده کنم و به تصویر بزرگ نگاه کنم. دیگر متوجه نمی شوم که استفاده ارزشمندی از وقت من بوده است. میتوانیم با اضافه کردن هزینههای نگهداری کلی، جنبه دیگری به این بحث اضافه کنیم. تخمین می زنم که 1600 دلار اضافی برای تعمیر لاستیک، ترمز، فرمان و سیستم تعلیق خرج کرده ام که هزینه واقعی مالکیت من را به 5800 دلار می رساند. من حدود 25 ماه است که ماشین را رانندگی کرده ام، بنابراین اگر بتوانم آن را در چند هفته آینده بفروشم، هزینه ماهانه من به 232 دلار می رسد. دیدن این شماره در مقابل من به همراه برخی سرمقاله های واضح طرفداران اجاره، مرا به سمت اجاره خودرو سوق داد. لیزینگ قبلاً در بحث خرید خودرو من یک اصطلاح توهین آمیز بود، اما وقتی در نظر بگیرید که می توانید یک سدان کاملاً جدید با مصرف سوخت بهتر، قدرت بیشتر و گارانتی با همان هزینه ماهانه ای که من برای کادیلاک خرج کرده ام تهیه کنید، تبدیل به این می شود. یک ملاحظه ارزشمند
وضعیت روحی فعلی من در دو اردوگاه است. یکی به من می گوید یک چیز خوب و تا حدودی اسپرت را اجاره کنم که بتوانم آن را با حدود 300 دلار تهیه کنم و برای چند سال بدون نگرانی از آن لذت ببرم، در حالی که طرف شیطنت آمیز ذهنم به من می گوید یکی از ماشین های سرگرم کننده ای را که همیشه فکر می کردم بردارم. تقریباً مانند پونتیاک G8 GT یا Saab 9-3 Turbo X. هر دوی اینها را میتوان در شرایط بسیار خوبی با قیمت حدود 15000 دلار پیدا کرد، بنابراین جای تامل دارد. اگر تصمیم به خرید G8 یا 9-3 بگیرم، مطمئناً خودروهایی با عنوان تمیز خواهند بود زیرا زمانی که در نهایت تصمیم به ادامه کار بگیرم، تامین مالی و فروش آنها آسان تر خواهد بود. من خوش شانس هستم به دلیل این که یک کامیون کوبنده به عنوان وسیله نقلیه پشتیبان و یک ماشین پروژه بی پایان برای سرگرمی دارم، اما در نهایت می خواهم یک راننده روزانه داشته باشم که وقتی پشت فرمان می روم لبخندی بر لبانم می نشاند. در صبح.
مربوط
[ad_2]
Source link