دیدار مجدد پورشه – حقیقت در مورد ماشین ها
“تنها چیزی که من نیاز دارم یک نام است.” او گفت.
این سفر جاده ای یک فیاسکو بود. یک هفته پیش ما خانه اش را در کارولینای شمالی در پورشه 911 من ترک کرده بودیم و در جستجویی با چشمان پر ستاره شایسته “این زندگی آمریکاییبه”
قرار بود پدر برادرم را پیدا کنیم.
در بیشتر زندگی من ، برادرم تنها به عنوان یک مکالمه منحرف و تقریباً فراموش شده وجود داشت. در کودکی ، مادر درگذشته ما در زمان نامناسبی از او یاد کرده بود. اما از نظر او ، من به معنای دیگری وجود داشتم. من یک شخصیت واقعی از گذشته او بودم. اثبات بیولوژیکی او از جایی آمده است. پاسخ به سوالی که او چندین دهه می پرسید.
ما روز بعد از کریسمس در سال 2007 ملاقات کردیم. 4 1/2 سال بعد ، من اوکلاهما را ترک کردم ، برادرم را برداشته و وارد این ماجراجویی شدم که در کلمبیا ، کارولینای جنوبی ، پایتخت ایالت به اوج خود رسید. در آنجا ، در سالن رکوردها ، می دانستم داستان دل انگیز ما از عشق ، از دست دادن ، پیوستن مجدد و رستگاری به همراه جذابیت جنوبی ما طاقهای گرد و خاکی را باز می کند و پاسخ هایی را برای ما پاداش می دهد.
شانسی وجود ندارد.
زنی از بخش ثبت در لابی با ما ملاقات کرد. او می خواست کمک کند ؛ برادرم متوجه شد و فشار داد.
التماس کرد: “نام کوچک …” فایده ای نداشت. او لبخند دلسوزانه ای زد ، اما مقررات به او دستبند زد.
در واقع ، یک نام تنها چیزی بود که او نیاز داشت. 19 سال قبل ، او به همان ساختمان آمده بود. منشی پشت پنجره پرونده ای در دست داشت. او به او گفته بود: “در اینجا همه آنچه شما باید بدانید وجود دارد.”
سپس او افزود: “و من نمی توانم آن را به شما بدهم.”
در عوض ، یک نسخه ضدعفونی شده به او داده شده بود ، در حالی که لکه های سیاه در تمام جزئیات متمایز دیده می شد. مانند یک سند منطقه 51 از کانال History ، اطلاعات غیر قابل شناسایی شامل توصیف کلی از یک برادر بزرگتر بود.
من
در طول سالها او پرونده سیاه شده را مرور کرد و بی وقفه اطلاعات بیشتری درخواست کرد. او نسخه های مشابه را بارها و بارها دریافت کرد. او جستجو کرد ، روی تابلوهای پیام ارسال کرد و آن را حفظ کرد.
سرانجام ، او استراحت کرد. یک نسخه نتوانست نام مادر ما را سیاه کند. یک آژانس جستجوی داوطلب توانست سوابق تولد مرجع را در چندین شهرستان رد کند ، نتایج را با اطلاعات غیر هویتی فیلتر کند. این منجر به یک پسر عمو ، سپس به پدر ناتنی ام و در نهایت من شد. این همان چیزی است که او را در صندلی مسافر 911 مشکی من در گرمای سوزان جنوبی قرار داد.
حالا شکست خورده در منطقه سیگاری پشت سالن رکوردها نشستیم.
آخرین گفتگوی ما با مقامات مختلف بی چهره دولت غیرقابل کنترل ما با این جمله “آیا به استخدام بازپرس خصوصی فکر کرده اید؟”
این کلمات در حالی که به برادرم نگاه می کردم ، آرنج روی زانوها ، مارلبرو لایت در انگشتانش ، و خیره شدن به تکه ای از بتن در انتظار پاسخهایی که در تمام وجودش از او گریخته بود ، منجمد می شد. همان نگاه از پشت اوکلای تیتانیومی در صندلی مسافر من در روزهای منتهی به این لحظه آمده بود.
بنابراین من یکی را استخدام کردم. متخصص فرزندخواندگی که در هیئت دولت ایالت نشسته بود. واقع بین و حرفه ای ، او به من هشدار داد که ممکن است از شش ماه تا یک سال باشد و گاهی اوقات نمی تواند ارتباط برقرار کند.
در نهایت ، فقط سه هفته طول کشید. وقتی گزارش رسید ، من از جزئیات متعجب شدم. من پدربزرگ و مادربزرگ ، محل زندگی خانوادگی ، تحصیل و حتی شغل را داشتم. مهمتر از همه ، من پاسخی را داشتم که برادرم باید بداند.
همانطور که توسط مایک رادرفورد نوشته شده است ؛ من یک نام داشتم و یک شماره داشتم.
من از آسیب رساندن به خانواده امتناع کردم و قصد نداشتم این رابطه را برای برادرم درد آور کنم. مجبور شدم با دقت قدم بردارم.
من یک پیام صوتی بسیار عجیبی گذاشتم. دو روز بعد تلفنم زنگ خورد.
چند هفته بعد ، برادرم منتظر دیدار پدرش بود. او در شارژر SRT/8 خود نشسته بود و فکر می کرد در مورد چه چیزی صحبت خواهند کرد. آنها با تلفن صحبت کرده بودند ، اما هنوز هم ناخوشایند بود. آنها چگونه یخ را می شکنند؟
سپس پدرش با ماشین رانندگی رسید خود 911.
W.W. Christian Ward Ward دارای بیش از 70 خودرو بوده و بیشتر آنها را منهدم کرده است. او فارغ التحصیل مدرسه مسابقه Panoz است ، عاشق کارتون است و یک بار از سرعت صدا فراتر رفت. ازدواج با صبورترین زن جهان ؛ او سه سگ دارد و هرگز نصف مرد برادرش نخواهد شد.