بیوگرافی خودکار: من راننده را ورشکست کردم
من اد راننده را چرخاندم. این شوخی نیست
درسته. من در مورد اتومبیل ها می نویسم و آنها را مرور می کنم و اولین باری که رانندگی کردم رانش کردم. چگونه است برای کنایه؟ اکنون من مانند آن بانوی کره ای نیستم که قبل از عبور از تلاش 950 ام ، بارها و بارها در تست راننده خود موفق نشده باشد. دفعه بعدی که آن را شرکت کردم ، قبول شدم ، سپس در آزمون جاده ام قبول شدم ، گواهینامه ام را گرفتم و هرگز در جاده مشکلی نداشتم.
بنابراین چگونه راننده راننده را چرخاندم؟
هنگامی که من نوجوان بودم ، مناطق مدرسه هنوز پول کافی برای ارائه رانندگی به عنوان دوره بعد از مدرسه یا تابستان را داشتند. شرکت های اتومبیل سازی و فروشندگان پول کافی برای اهدای سدان های سایز متوسط به همان مناطق مدارس را داشتند. من فکر می کنم روابط عمومی خوبی بود ، چه با انجام وظیفه مدنی و همه آنها. من مطمئن هستم که کسر مالیات نیز وجود داشته است. البته قرار دادن نسل جدیدی از رانندگان در معرض خط تولید شما نیز بخشی از انگیزه بود. بنابراین اولین اتومبیلی که من رانندگی کردم دوج کرونت 1970 بود ، اگر درست بیاد بیاورم آبی است ، دقیقاً مانند چهار درب تصویر شده در بروشور فروش زیر. من سعی کردم یک عکس فعلی از یکی پیدا کنم ، اما به نظر “مشکل بزرگ ملی” EIC pro tempore ما ، به نظر می رسد که اکثر تاج های قدیمی امروزه مدل های Super Bee و R / T (یا کلون ها) هستند. البته اولین اتومبیلی که من رانندگی کردم یک بلوک بزرگ V8 نداشت. اگه درست بیاد 318 داشت.
صرف نظر از میزان جابجایی موتور ، این اولین اتومبیلی بود که من با آن رانندگی کردم (من که برادر بزرگترم و من ساخته ام ، کارتینگ تولید نمی شود). بدون “گرفتن وام” ماشین های والدینم بعد از خواب ، یا اشکال دوستی برای اجازه دادن به رانندگی من ، اولین روز رانندگی راننده اولین باری بود که پشت فرمان بودم. این را بار دوم بسازید. وقتی هفت ساله بودم و در خانه عمه ام بودیم. من در اتومبیل در مسیر رانندگی بازی می کردم ، آن را از چرخ دنده بیرون آوردم و موفق شدم آن را درست به یک ماشین پارک شده تبدیل کنم چون جاذبه زمین را گرفت و من نتوانستم به ترمز برسم.
چند باری که کلاس Ed Driver ما در جاده بیرون رفت ، بی تجربه و عصبی بودم ، اما داشتم آن را انتخاب می کردم. من فهمیدم که وقتی مجوز یادگیرنده ام را گرفتم ، در ترافیک راحت تر می شوم ، اتفاقی که در نهایت افتاد ، اما نه برای یک سال و نیم دیگر.
مشکل این بود که معلم راننده یک معلم فیزیکی واقعاً احمق و الکلی بود که بچه ای باهوش را لج کرد. آقای X همان چیزی بود که من در دهه 1960 یا 1970 می گفتم یک معلم معمولی فیزیکی. یک ورزشکار دبیرستانی و دانشگاهی که مهارت کافی برای مربیگری یا انجام کارهایی فراتر از کار خسته کننده در دنیای واقعی را نداشت ، بنابراین مدرک خود را در رشته تربیت بدنی و کار در دبیرستان محلی دریافت کرد. او با اطمینان از اینکه همه بچه ها و بچه های باهوش در معرض ضربه های توپ گول زدن قرار می گیرند ، صلح خود را با جهان برقرار می کند ، در حالی که او از قمقمه “قهوه” می نوشید. او واجد شرایط برای تدریس دروس جدی علمی نیست ، به اندازه کافی هوشمند برای آموزش فروشگاه نیست ، او مانند برخی دیگر از معلمان کسل کننده درآمد خود را با آموزش تایپ و رانندگی تأمین می کند.
من قصد ندارم همه معلمان را بی آبرو کنم. وقتی گفتم “معلمین احمق” نمی گویم همه آنها احمق بودند ، من در مورد تعداد معلمان کمتر از هوش صحبت می کنم. در واقع دبیرستان من معلمان بسیار برجسته ای داشت. معلم جبر- ماشه من ، آقای پرنس ، مانند خانم پالتزر ، یک مربی علوم که کارهای اولیه ایزوله سازی اسیدهای آمینه را انجام داده بود ، بسیار درخشان بودند. در کنار آن استادان خوب معلم شیمی کلاس 11 من بود. او این موضوع را به خوبی درک کرده بود تا بتواند آن را در سطح دبیرستان تدریس کند اما من از این ایده لذت بردم که A را به دست آوردم و مانند یک عده همکلاسی هایم هزینه آن را با یک پنجم مشروبات الکلی پرداخت نکردم. نمی دانم مثل آقای X ساعت را نوشید یا نه.
بنابراین آقای X یک لنگ بزرگ لال بود و به نوعی من از کلاس فیزیکی او جان سالم به در بردم. من یک ورزشکار با استعداد نیستم و در ساختن پوسته مشکل دارم (چه رسد به اینکه در ساعت 5 و 6 دقیقه غوطه وری کنم) اما هماهنگ نیستم و فکر می کنم B یا C گرفتم. آقای X قوانین بسیار خوبی برای درجه بندی داشت. اگر شما یک ورزشکار متبحر بودید ، A دریافت می کردید (و در حالی که معلم فیزیکی می خندید ، باید در حالی که معلم فیزیک می خندید ، آشغال خود را به غیرهوک ها بمالید ، دور رختکن را بدوید). بقیه افراد به B یا C بستگی دارند که آقای X از میزان هوشمندی شما کینه داشته باشد. در حالی که من در دبیرستان تحصیل می کردم ، تمام افراد بدحساب دختر بودند زیرا همه پسرهای باهوش در PE تنزل پیدا کردند.
بنابراین در تابستان بین سالهای دوم و دوم دبیرستان ، زمانی که من به اندازه کافی بزرگ شده بودم و می توانم برای راننده ثبت نام کنم و متوجه شدم که آقای X مربی است ، من می دانستم که سرگرم کننده نخواهد بود ، اما من نمی دانستم که چگونه خیلی از معلمان از بچه های باهوش کینه دارند.
من نمی دانم ویرایشگر راننده امروز چگونه است ، حدس می زنم که آنها باید از سیم کارت های رانندگی در کامپیوترها استفاده کنند از اوایل دهه 1950 شبیه سازهای رانندگی مکانیکی وجود داشت که با نوارهای فیلم هماهنگ شده بودند اما منطقه مدرسه ما از آنها استفاده نمی کرد. ما در کلاس کار با کتاب ، نوار فیلم و تست ، همراه با راهنمایی و رانندگی عملی در جاده داشتیم. در آن زمان تماشای فیلم های ایمنی خودکار برای رانندگان و حتی دانش آموزان عادی کاملاً معمول بود ، اما من به یاد نمی آورم که مجبور به تماشای هرگونه عیب و نقص شویم. با این حال ، این دوره برای من به اندازه کافی وحشتناک بود. من کشف کردم که با هر امتیاز اضافی 98 ، 99 یا 100٪ که در کار کلاس کسب کردم ، آقای X وقتی که پشت فرمان بودم بیشتر و بیشتر انتقاد می کرد ، در حالی که زمان چرخش کمتری به من می داد ، بسیار کمتر از هر از دانشجویان دیگر
بنابراین پوزخند زدم. من کاملاً مورمور شدم. همانطور که گفته شد من با برادرم کارت کارت ساختم ، به دوستانم کمک کردم تا روی اتومبیل خود کار کنند ، از زمان جوانی مسابقه را دنبال کردم ، یک ماشین چهار خطه داشتم (به لطف پدر و پدرم ارتباطی در یک توزیع کننده عمده فروشی اسباب بازی) ، می دانست که کم کاری و زیر فرمان چیست و دقیقاً به همین دلیل است که آنها به ما یاد می دهند “در یک لغزش حرکت کنیم” (یعنی از قفل مخالف استفاده کنیم) ، و من راننده را دور کردم.
کمی دردسر بود. همه دوستانم گواهینامه خود را داشتند ، یک زن و شوهر اتومبیل خودشان را داشتند ، و من درگیر ماشینهای سواری بودم ، پدرم من را رانندگی می کرد ، یا بدتر اینکه دیر به آنجا می رسیدم زیرا مادرم در زندگی خود هرگز به موقع نبوده است. این دردسر زمانی بیشتر شد که به دلیل کاهش بودجه ، تا اواسط سال آخر نتوانستم دوباره وارد کلاس رانندگی شوم. این بار من یکی دیگر از معلمان کم مدرسه را داشتم ، اما او بیشتر از اینکه مثل یک زورگو رفتار کند ، علاقه داشت که در واقع نحوه رانندگی را به ما یاد دهد. من دوره را گذراندم ، اجازه فراگیر خود را گرفتم ، سپس در آزمون جاده ای که توسط نهنگ سفید بزرگ بدنام داده شد ، قبول شدم. این همان چیزی است که همه بچه ها بانوی نسبتاً بزرگ مسئول آزمایش های جاده ای در دفتر وزیر امور خارجه را که در اطراف بلوک خانه من بود ، می نامیدند. او مشهور بود که از رانندگان جدید عبور نمی کند اما در واقع هیچ کس که من می دانستم چه کسی او را آزمایش کرده مجوز خود را دریافت نکرد.
ما یک ماشین یدکی داشتیم ، بنابراین SS به اسم 1966 Impala SS برای چند ماه مال من بود تا اینکه من آنجا را ترک کردم تا تابستان را در دانشگاه عبری اورشلیم بگذرانم. در حقیقت ، وقتی پدرم سعی کرد مرا برای پرواز به نیویورک براند ، آن چوی تقریباً درگذشت. برادرم به ما پیوست. ما این کار را تا قبل از شروع گرم شدن بیش از حد 283 به تولدو رساندیم. ما موفق شدیم خانه را لنگ بگذاریم و در عوض اولین ماشین برادر بزرگترم را که یک بیوک ویژه کانورتیبل بود ، سوار کنیم. او پس از خرید یک لوتوس کورتینا ، راگاپ بیوک را نگه داشته بود. ژوئن بود و بسیاری از سدان های اواسط دهه 60 تهویه هوا نداشتند ، چه رسد به کانورتیبل. اگر سدان دارید ، در مسافرت های طولانی از “4/80 Air” استفاده می کنید – هر چهار پنجره را باز کنید (و بال های دریچه را باز کنید – بال های دریچه را به یاد دارید؟) و 80 مایل در ساعت حرکت کنید. اکثر اتومبیل ها همچنین دارای نوعی دریچه در پانل های ضربه ای هستند که هوای تازه ای وارد می کند. زمانی بود که “جریان از طریق تهویه” با تکنولوژی بالا بود. از آنجا که یک چوب خیزران بود ، پدر فقط 600 مایلی را که از بالا به پایین مجاز بود ، به نیویورک منتقل کرد. پدرم پس از سالها رانندگی در کانادا و سپس پایین رفتن از NY Thruway که برای دیدار از بستگانش در نیویورک و اطراف آن بودیم ، پدرم عاشق این بود که مسافرت بین ایالتی 80 جدید چه مقدار از سفر را طی کرد. من فکر می کنم ما بیش از 10 ساعت موفق به ساخت آن شدیم.
هنگامی که یک کانورتیبل خریداری می کنید ، آنها چیزهای زیادی را به شما نمی گویند ، شما واقعاً نمی خواهید در روز گرم و آفتابی سطح آن را پایین بیاورید و به شامپو نیاز خواهید داشت. وقتی به بروکلین رسیدیم ، فکر می کنم تنها کثیفی موهای من زمانی بوده که مجبور شده ام روغن یا مایع انتقال دهنده را از آن بشویم. هنگامی که به ایالات متحده برگشتم و برای رفتن به دانشگاه میشیگان که در آن سقوط کرد ، Chevy ناخواسته بود. من یک هوندا 90 “Super Cub” خریدم. خوب برای اطراف A Squared و فقط به اندازه کافی قدرتمند که بتواند هر از گاهی جاده های خود را به دیترویت برگرداند. من یک سال سوار 90 شدم ، سال بعد به هوندا 305 ارتقا یافتم و وقتی تصمیم گرفتم ماشین تهیه کنم ، از هدایای مالی Bar Mitzvah خود برای خرید یک لوتوس الان 66 استفاده کردم که هنوز قطعه قطعه دارم ، گاراژ سابق من در آن زمان برادر بزرگ قبلاً با آلیاژ اکسید آهن موجود در یک لوتوس کورتینا و یک مینی کوپر سر و کار داشت و من نمی خواستم چیزی از هم بپاشد. درست بعد از اولین بحران نفتی سال 1973 بود. علاوه بر کورتینا برادرم ، یکی از دوستانم به دلایل مسافت پیموده شده گاز ، قبلاً در ’72 Montego MX خود با 351 Cobra Jet با یک لوتوس اروپا ویژه از طریق معامله معامله کرده بود ، و من قبلاً می خواندم کتابهای بوف برای سالها بنابراین من بیش از حد کمی با نام تجاری آشنا بودم.
اولین اتومبیلی که خریدم لوتوس بود و راننده را دور کردم. سر خود را به دور آن بپیچید.
من فکر می کنم که من یک راننده مناسب و معقول هستم. من در تمام سالهایی که رانندگی کرده ام کمتر از دوازده مورد تخلف حرکتی داشته ام ، هرگز باعث تصادف جدی نشده ام ، مطمئناً هیچ چیز زندگی یا اندام ، مال من یا دیگران را به خطر نمی اندازد و هر تصادفی که داشته ام بسیار جزئی بوده است .
هنوز هم ، من باید با شرم سرم را آویزان كنم و اعتراف كنم كه تا 17 سالگی گواهینامه رانندگی خود را نگرفتم ، زیرا راننده راننده را ورق می زدم.
رونی شرایبر ویرایش می کند ماشین در عمق، یک دیدگاه واقع بینانه در مورد اتومبیل ها و فرهنگ اتومبیل و سایت اصلی ماشین های سه بعدی. اگر این پست را ارزشمند دانستید ، می توانید منظره اختلاف منظر را در Cars In Depth مشاهده کنید. اگر چیز سه بعدی شما را از بین برد ، نگران نباشید ، همه دستگاه های پخش عکس و فیلم که در سایت استفاده می شوند دارای گزینه های مونو هستند. با تشکر برای خواندن – RJS